پايان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی
تابستان 86
--
چكيده :
يكي ازجدي ترين مسائلي كه ازديربازذهن بشري رابه خودمشغول كرده است مسئله بي نهايت غامض وپيچيده زمان است انسان همواره مي خواسته بداندزمان چيست وازچه جنس است ؟چراداراي تقدم وتأخراست؟ چراديروزپيش ازامروزوفردابعدازامروزاست؟
اين پايان نامه درچهارفصل تنظيم شده فصل اول به كليات اختصاص دارد در اين فصل به ضرورت اهميت موضوع طرح .دربخش دوم درموردفرهنگ وواژه تفريح مي پردازيم .درفصل سو م براي بيشترروشن ترشدن موضوع به نقدوتحليل چندنمونه موردي درداخل وخارج ازكشورپرداخته وايده طراحي آن بررسي مي گردد.ازآنجاكه هرطرحي دربستري شكل مي گيرد فصل چهارم به بيان ويژگي هاي استان فارس وشهرشيرازودرنهايت به بررسي پتانسيل هاي سايت موردنظرپرداخته مي شود .درفصل آخرعرصه بندي وبرنامه فيزيكي طرح بيان مي گردد.
مقدمه:
گذشت بي وقفه پس ثانيه ها نهايت اجتناب ناپذيرآدمي رارقم مي زندوبه رغم پيشرفتهاي شگرف دانش هنوز رؤياي ديرين سلطه براين بعد غريب فيزيكي جزء درعالم داستانهاي علمي تخيلي همچنان بعيدبه نظرمي رسد ازديدماوبراساس تجربيات روزمره زمان تنهادريك جهت حركت مي كند .
يابه عبارتي ديگربه يكسولختي داردولي به راستي زمان چيست؟آيازمان واقعيت دارد؟اين سوالات قرنهاتوجه عرفا،فلاسفه ودانشمندان رابه خودجلب كرده است.اقليدس مي گفت كه فضاهمگن وثابت است نيوتون فضارامطلق مي ديداماانيشتين دراوايل قرن اخيربامعرفي نظريه نسبيت جهان مكانيكي نيوتون راكه فضاوزمان مطلق بوددرهم شكست براساس اين نظريه فضاخاصيت ژله اي داردكه بسته به سرعت بيننده خودرابه اشكال مختلف نشان ميدهد.بابوجودآمدن اين تفكرهنرجديدي به وجودآمدكه اساس تصورفضايي آن به بيش ازسه بعدبودوباهندسه اقليدس تفاوت داشت.
هندسه جديدبه تدريج چنان پيش رفت وتوسعه يافت كه امروزه رياضيدانان باارقام وابعادي سروكاردارندكه فوق تصورانسان ازفضااست.باتغييراساس تصورفضايي درعلوم درعرصه هندسه تصورانسان ازفضاتغييريافت.هنرمندماننددانشمنددريافت كه تصورحجم وفضادرگذشته محدودويك جانبه بوده است معماري هنرساختن فضايي است كه درآن زندگي صورت مي گيرد.
رابطه انسان بامعماري پيچيده ترازنقاشي ومجسمه سازي است چون انسان فضاراازدرون تجربه مي كنديابه عبارت ديگردرمعماري اين بيننده است كه براي درك بهترفضاي معماري بايستي حركت كند وحركت نيزاحتياج به زمان داردبه اين ترتيب كه زمان اصلاحاًتبديل به بعدچهارم دراداراك فضامي شود پس يك ساختمان نه تنهاداراي بعدفضايي است بلكه داراي بعد زماني نيزهست فضابرخلاف حجم ثابت ومطلق نيست عامل اصلي تغييرفضاجايگاه انسان است تغييرجايگاه انسان دردرون حجم مي تواند شرايط مختلفي رابوجودآورددردرك معماري آنچه موردنظراست چيزي است ايستاوحداكثرفعاليت راازبيننده طلب مي كند .بنابراين طرح خوب چهارچوب زماني پرازامكانات رابوجودمي آوردكه درآن وقايع ديده شده وازآنهابراي آماده كردن بيننده براي تجربه هاي بعدي استفاده مي شود وكل سكانس به صورت تجربه طراحي عملي تردرخواهدآمد.ازطرف ديگراحتياج به فضاي سبزوچشم اندازهاي وسيع نيازهايي هستند كه درشهرهابه شدت احساس مي شوند واما ازآنجاكه قيمت زمين توان ارائه وساخت چنين فضاهايي رادردل شهرهاگرفته وباعث مي شود اين نيازهاراازطريق توسعه فضاي سبز وتفريحي برون شهري پاسخ گوييم مجتمع فرهنگي ،تفريحي كه ايده طراحي آن زمان است .
–اهمیت و نیاز به تفریح وسیاحت در عصر حاضر
انسان در طول تاريخ سعي در شناسايي و ارزيابي محيط خود داشته است و بر اساس همين معيار تلاش نموده با طبيعت ارتباط صحيح و مناسبي پيدا كند . اين كوشش گاهي به گونه اي بوده است كه موجب تخريب محيط گشته و گاه نيز همراه با ان حركت كرده است .
بنا به نظر محققين زيست شناس اين پديده عكس العملي است كه انسان در مقابل طبيعت نشان مي دهد اين عكس العمل در اعصار و ادوار مختلف تاريخ شكلي متفاوت با ديگر زمانهاي تاريخ داشته است .
بديهي است كه عوامل و شرايط بسياري در بروز اين تمايزات دخيل بوده اند كه به نوعي چه به صورت مستقيم و يا چه به صورت غير مستقيم در بروز تفاوتها نقش موثري داشته اند
احتياج به فضاي سبزوچشم اندازهاي وسيع نيازهايي هستند كه درشهرهابه شدت احساس مي شوند.با توسعه روزافزون شهرهاوصنعتی شدن تمامی جوانب زندگی واحتیاج انکار ناپذیرتفریح از یکسوونایاب شدن زمین در شهرهابه دلیل محدودیت توسعه ونیز قيمت زمين توان ارائه وساخت چنين فضاهايي رادردل شهرهاگرفته وباعث مي شود اين نيازهاراازطريق توسعه فضاي سبز وتفريحي برون شهري پاسخ گوييم مجتمع فرهنگي ،تفريحي كه ايده طراحي آن زمان است .
1-2-سیاحت ورابطه آن با فرهنگ
باپیشرفت فضاهای شهری وسرعت رشد تکنولوژی وتقابل تمدنها وفرهنگها وهجوم فرهنگهای مخرب وسازنده و قوی وکار شده بیگانه ونیز عدم شناخت وتوجه مسئولان کشور در اعصار گذشته باعث شده یک از خود بیگانگی از فرهنگ خودی و شیفته گی به فرهنگ غیر بومی وبیگانه در اقشار جامه پدیدآید. وبیم آن می رود که فرهنگ غنی و متا سفانه ناشناخته کشور در خطر از بین رفتنونابود شدن قرار گیرد.
پس با نوجه به نظر کارشناسان اجتماعی به اینکه در اوقات تفریح وسیاحت افراد جامعه است که میتوان بیشترین آموزش را به افراد داد .وسطح فرهنگی واگاهی را در جامه رواج داد .پس در لابه لای این اوقات با آموزش وتوجه به مبانی فرهنگی می توان گامی در جهت آموزش فرهنگی جامعه وافراد برداریم.
1-3-سیاحت و رابطه آن با جامعه شناسی
با پرداختن به امر سیاحت واموزش و سوق دادن به تفکردر ژرفاي وجود افراد ملتي يا از درون يك جامعه ،و کمک به ازدیاد دانستني ها و مكنونات و نيروهاي نهفته و استعداد دروني و ويژه فردي را در جهت بيرون كشيدن و آشكار ساختن و در نتيجه افزودن و پربار كردن پديده ها و خلاقيت هاي شناخته و ناشناخته آدميمیشود. و با ارتقای سطح اندیشه ها از مشکلات اجتماعی کاسته شده وجامعه را به سمت شکوفا شدن پیشبرد.
با برنامه ریزی در اوقات فراغت وتسهیل امر سیاحت از ناهنجاری های جامه کاسته شده وبزه در سطوح مختلف ولایه های جوامه بشری کاسته میشود.
ونیز روانشناسان و جامعه شناسان عقیده دارند که خیلی از مشکلات روحی ورانی اقشار جامه با دور شدن از زندگی شهری وپناه بردن به دامن طبیعت و سیاحت بر طرف واهد شد.
پس اهمیت پرداختن به این موضوع بیش از پیش روشن است. و تاثیر آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
1-4-اهمیت معنوی طبیعت
طبیعت در اعصار گذشته و اقوام کهن به خصوص ایران از قداست ویژه ای برخوردار بوده است. وحتی در اداب و رسوم های به جا مانده از اقوام گذشته ایرانی اععم از روز طبیعت قداست آب ودرخت وتوصیه های فراوان در مورد نگهداری وتوسعه طبیعت اطراف گواه این مسئله است. و حتی این توسیه ها رنگ مذهبی به خود گرفته است به قدری این موضوع مهم به نظر می رسیده که توصیه به کاشت درخت در دین مقدس اسلام و نگهداری آن مساوی با فروریختن گناهان و ثواب فراوان برای مومن به بار خواهد داشت .وسیردر طبیعت وتامل وتفکر در آن به بنده ها توصیه شده است. چون در خلال این گشت گذار و درک آیات ونشانه هاپی به خالق هستی و اوصاف الهی خواهد بردودر این را پله ای از نردبان کمال را پشت سر خواهد گذاشت.
فصل دوم:
فرهنگ
فرهنگ مردم
2-2-1- فرهنگ به معني ادب ، تربيت، دانش ، علم و معرفت ، بيرون كشيدن و بالا كشيدن استعدادهاي دروني فرد و اجتماع رسوم ، مجموعه علوم و معارف و هنرهاي يك قوم بكار رفته است . ( cuiture ) واژه فرهنگ از دو جزء درذست شده است : 1- فر ، 2- هنگ
(( فر)) يك كلمه است كه در اين صورت به معني و نيروي معنوي ، شكوه و درخشندگي ، جلال است . و همچنين (( فر)) يك پيشوند است ، در اينصورت اداي معني (( جلو)) (( بالا)) پيش را مي دهد .
(( هنگ)) از ريشه اوستايي ( سنگ thange ) است به معني كشيدن و نيز به معني سنگيني ، وزن ، گروه و قارو آمده است .
روي هم رفته معني واژه فرهنگ بالا كشيدن و بيرون كشيدن است . به عبارتي ديگر فرهنگ يعني : از ژرفاي وجود افراد ملتي يا از درون يك جامعه ، دانستني ها و مكنونات و نيروهاي نهفته و تراويده هاي مستقل ذهني و استعداد دروني و ويژه فردي را بيرون كشيدن و آشكار ساختن و در نتيجه افزودن و پربار كردن پديده ها و خلاقيت هاي شناخته و ناشناخته آدمي .
در تعريف فرهنگ نظرات مختلفي ارائه شده كه يكي از آن تعاريف عبارت است از :(( مجموع رفتارهاي اكتسابي و ويژگي اعتقادي اعضاي يك جامعه را فرهنگ آن جامعه نامند ) .
به تعبير ديگر مجموعه آداب و رسوم و عرف و عادات و خصوصيات اعتقادي و انجام كارهاي خاص يك ملت را مي توان جزء فرهنگ آن جامعه به حساب آورد . در تعريف بالا قيد كلمه اكتسابي از اين نظر مهم است كه جدا از رفتارهاي برخواسته از وراثت و ويژگي هاي زيستي مي باشد .
فرهنگ يا فرهنج به معني علم و دانش ، ادب و معرفت ، تعليم و تربيت ، آثار علمي و ادبي يك قوم و ملت و به معناي كتاب لغت آمده است .
در زبانهاي اروپايي واژه فرهنگ culture ماخوذ از cultura مشتق از colere به معناي پروراندن و بارور ساختن است . كه معناي دوگانه آن يك بار معناي ( مراسم مورد پرستش ديني ) ، ( cultus.cult ) و ديگر بار به معناي آباد ساختن زمين و كاشت و برداشت تا زمان رنسانس ادامه يافته است و آنگاه به مفهومي در زمان فعلي ما معمول است در آمده است . ( يعني تعليم و تربيت يافتن آدمي و فرهيخته شدن او )
امروزه فرهنگ در بعد وسيع و گسترده تر و با فراگيري بيشتر شناخته شده و از فرهنگ با عنوان همه امور يك ملت اعم از سياست ، اقتصاد ، روابط و مناسبات فردي و اجتماعي و تمدن ، تعريف مي شود . بنابراين كليه امور مدني ، اجتماعي ، سياسي و غيره بايد در زير مجموعه فرهنگ يك ملت قرار گيرد .